که "یکی" هست و هیچ نیست جز او
چند روزی هست که نوروز هم تمام شده و من بیانگیزهتر از همیشه دارم به زندگی ادامه میدهم. همچنان که آلبوم اخیرا منتشرشدهی محسن نامجو در گوشم زمزمه میشود، مینویسم؛ مینویسم که عمل کنم. نامجو زمزمه کرد: "منو بنداز برو بابا ول کن... از خودت حرف داری دل دل کن!" انگار با منه واقعا! "توی گودال انزوا باری، غم نوستالژی سنگین است، درد آنچه برفت، رنگین است" "که یکی هست و هیچ نیست جز او...چون اونم نیست پس کلن هیچی...هیچی...هیچی..." میدونی اون "یکی" کیه؟ اون "یکی" تو آینه است.
خب هدفهای کلی من برای امسال اینهاست: 1. دادن کنکور امسال و تموم کردن دو درس قبل از کنکور (تا 6 اردیبهشت) / 2. نوشتن مقاله (تا 15 خرداد) / 3. خواندن تدریجی زبان (از امروز) / 4. یه سفر یا تور یک روزه با رفقا (اردیبهشت) / 5. دوتا عمل و درست کردن دندان (تابستان) / 6. یادگیری یک زبان برنامهنویسی و سه ماه کارآموزی در تابستان (تا آخر تابستان) / 7. خواندن برای کنکور سال بعد (از مهر تا اردیبهشت بعد) / 8. استخدام در یک شرکت برای کار(بعد از کاراموزی) / 9. باشگاه رفتن و کم کردن وزن (از آخر خرداد یا نهایتا اول تیر) / 10. سفر با مامان (بهمن)
تمام تلاشم را برای رسیدن به این اهداف میذارم و امیدوارم امسال بتونم زندگی خودم رو تغییر و نجات بدم!
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری...
- ۹۷/۰۱/۲۲